زندگی نامه دکتر ابوالحسن ندیم

مصاحبه صمیمانه با دکتر ابوالحسن ندیم که در شماره ۴۱ خبرنامه انجمن علمی انگل شناسی ایران، در تابستان ۹۶ منتشر شده است، که به مناسبت درگذشت این استاد گرانقدر باز نشر گردیده است. این مصاحبه توسط خانم نگار بیژنی انجام شده است.

آنچه خواهید خواند

 

استاد لطفا خودتان را معرفی بفرمایید

من ابوالحسن ندیم، متولد ۲۰ دی سال ۱۳۰۷ در شهر تهران هستم. در سال ۱۳۲۶ تحصیلات پزشکی خود را آغاز کردم. بعد از اتمام آن، یک دوره یک ساله اپیدمیولوژی را گذراندم. در سال ۱۳۴۰ موفق به دریافت دیپلم بیماری‌ های گرمسیری و بهداشت و دیپلم انگل ‌شناسی و حشره ‌شناسی از دانشکده بهداشت و بیماری ‌های گرمسیری در دانشگاه لندن شدم. سپس به ایران بازگشتم و در دانشگاه علوم پزشکی تهران به عنوان دانشیار در رشته انگل ‌شناسی مشغول کار شدم. در سال ۱۳۷۷ استاد تمام اپیدمیولوژی شدم و سپس بازنشسته شدم.

Paraedu.ir-Dr Abolhassan Nadim-دکتر ابوالحسن ندیم

آقای دکتر، از خانواده و کودکی خود بگویید؟

در دی ماه ۱۳۰۷ در محله بازارچه نایب السلطنه به دنیا آمدم. ما هشت برادر و سه خواهر بودیم و من آخرین فرزند پدرم بودم. پدرم تجارت پارچه می‌کرد و ضمناً در مدرسه ‌ای که در پیشخوان مسجد شاه بود و معروف به مدرسه صدر بود، ادبیات عرب و زبان فارسی تدریس می‌کرد. وقتی پدرم فوت کرد، من هنوز یک‌ ساله نشده بودم. پدرم شاعر بود و در شعرهایش از تخلص ندیم استفاده می‌کرد که در زمانی که استفاده از نام فامیل اجبار شد، ندیم را برگزید. اتفاقات زیادی در این دوران افتاد و ایران شاهد مسائل گوناگون سیاسی بود.

 

دوران تحصیل شما تا دبیرستان چگونه گذشت؟

همیشه شاگرد اول بودم. سال ۱۳۲۰ از دبستان فارغ ‌التحصیل شدم و در شهریورماه همان سال بود که متفقین به ایران حمله کردند و در حقیقت یک بمباران مختصری رخ داد. یک‌ مرتبه تغییرات سیاسی عظیمی در ایران به وقوع پیوست و کشور تغییرات چند صد ساله را در عرض چند سال تجربه کرد. در دبیرستانی به نام دبیرستان پهلوی پایتخت درس خواندم.

مصاحبه با دکتر ابوالحسن ندیم

چه درس‌هایی را دوست داشتید؟

همه ‌ی درس‌ها را دوست داشتم اما همیشه پایین ‌ترین نمره ‌هایم از ورزش و انشا بود.

 

اهل ورزش نبودید؟

در سال سوم دانشگاه، خانه‌ای در جنوب شهر تهران تهیه کردم و دانشگاه من در شمال شهر بود. برادرم دوچرخه‌ای خرید و به اجبار دوچرخه سوار شدم. از جنوب شرقی شهر به شمال غربی می ‌رفتم و تا سال آخر پزشکی ادامه داشت.

 

چگونه وارد دانشگاه شدید؟

در کنکور پزشکی و در کنکور دانشسرای عالی شرکت کردم و در هر دو قبول شدم. برای ادامه، راه پزشکی را برگزیدم. سال ۱۳۲۶ وارد این دانشکده شدم و در سال ۱۳۳۲ فارغ ‌التحصیل شدم. به دانش پزشکی علاقه ‌مند بودم اما به مهارت ‌های پزشکی علاقه‌ای نداشتم و در تمرینات عملی پزشکی مانند بخیه زدن و دیگر کارهای مختلف پزشکی کمتر شرکت می‌کردم. علاقه ای برای یادگیری کارهایی که یک پزشک باید بلد باشد، نداشتم. برای مثال هیچ وقت به زایشگاه نرفتم و در تمام مدت عمرم حتی برای به دنیا آوردن یک بچه هم کمک نکرده ‌ام. سال پنجم که بودم، شاگرد اول ایران شدم. به دبیرخانه‌ی دانشگاه رفتم و برای ثبت ‌نام باید پول می ‌دادیم. نزد رئیس دانشگاه رفتم و گفتم که شاگرد اول هستم. ایشان یک نامه نوشت که من بدون پرداخت شهریه، ثبت ‌نام شوم.

 

دوران دانشجویی‌تان چگونه گذشت؟

در دانشکده پزشکی، حافظه فوق ‌العاده‌ای داشتم و اصلاً درس نمی ‌خواندم. البته سر کلاس ‌ها می ‌رفتم و دو هفته پیش از امتحانات شروع به درس خواندن می‌ کردم. از چیزهایی که سر کلاس شنیده بودم استفاده می ‌کردم و یک‌ بار هم کتاب ‌ها را می ‌خواندم و از عجایب روزگار این بود که بهترین نمره را می ‌گرفتم. همشاگردی ‌هایم می ‌پرسیدند: چطور است که ما این ‌همه زحمت می ‌کشیم بعد سر جلسه امتحان ۱۴ می‌ گیریم و تو ۱۸؟

 

دوران سربازیتان در کجا بود؟ چه خاطراتی از آن دوران دارید؟

ما از اولین پزشکانی بودیم که ارتش آنها را به خدمت وظیفه فرستاد. دوران آموزشی من در لشکر ۸ خراسان سپری شد. تازه ازدواج کرده بودم و همسرم در تهران مانده بود. صبح ‌ها در درمانگاه مریض ‌ها را ویزیت می ‌کردم. بعد از آن به دلیل اینکه رئیس بهداری تیپ قرار بود به مکه برود، مرا به آنجا فرستادند و به جای او مشغول کار شدم. در دو ماهی که در تربت ‌جام بودم، عملاً به ‌اندازه دو سال کار یاد گرفتم. آن موقع ۲۵ ساله بودم و در تمام مدت دوره آموزشی، لباس شخصی به تن داشتم و لباس نظام نمی ‌پوشیدم.

بعد از آن مسئول بهداری گردان مرزی سرخس شدم. پوشش کاری منطقه ما از کلات نادری تا شیرتیه در جنوب سرخس بود که هم ‌مرز افغانستان به شمار می ‌رفت و مرکز کارمان نیز سرخس بود. من اولین پزشکی بودم که سرخس به خود دیده بود. بیش از یک سال در شهر سرخس بودم. در آن مدت یک خانه گرفتم و یکی از اتاق ‌های آن را مطب کردم. همسرم نیز همراهم بود. به همراه او از ساعت چهار بعدازظهر تا هفت بعدازظهر بیمار ویزیت می ‌کردم و در نتیجه پزشکی عملی را در شهر سرخس یاد گرفتم که البته کار بسیار مشکلی بود. در آنجا امکاناتی وجود نداشت و از روی کتاب اقدامات تشخیصی و درمانی را اجرا می ‌کردم. پس از اتمام نظام ‌وظیفه دیگر طبابت نکردم، به جز برای اعضای خانواده ‌ام که هنوز هم این کار را می ‌کنم.

Paraedu.ir-Dr Abolhassan Nadim-دکتر ابوالحسن ندیم
دکتر ابوالحسن ندیم

چگونه با همسرتان آشنا شدید؟

همسرم خواهر دوستم بود. پیش از ازدواج، به خانه آن‌ ها رفت و آمد می ‌کردم. آن زمان همسرم یک دختر ۱۶ ساله بود و وقتی به خانه آن ‌ها می ‌رفتم، همدیگر را می ‌دیدیم و از آنجایی که درسم خوب بود، در درس‌ ها به او کمک می ‌کردم و هیچ آشنایی دیگری به جز این نداشتیم. وقتی پزشک شدم، همسرم ۱۷-۱۸ ساله بود. پس از اتمام درسم، خانواده ‌ام را برای خواستگاری به خانه آن‌ ها فرستادم. با ازدواجمان موافقت کردند. سه روز بعد از عقد، برای گذراندن دوره خدمتم به مشهد رفتم.

Paraedu.ir-Dr Abolhassan Nadim-دکتر ابوالحسن ندیم
حلقه ازدواج دکتر ابوالحسن ندیم

 

برای خانمتان زندگی در سرخس سخت نبود؟

همسرم تازه ‌عروس بود که او را به سرخس بردم. خدا رحمتش کند. ۷-۸ سال از فوتش می‌گذرد. می‌گفت: تو جهنم هم که بروی من همراهت می‌آیم. هر جایی که رفتیم با هم رفتیم.

 

آقای دکتر، به جز درس به چه کارهای دیگری علاقه ‌مند بودید؟

به شکار علاقه ‌مند بودم و به موسیقی علاقه‌ ی زیادی دارم. موسیقی سنتی محلی و مقامی ایران را دوست دارم و صدای خوانندگانی مانند دلکش، شجریان، شهرام ناظری و افتخاری را دوست دارم. دستگاه ‌های موسیقی ایرانی را می ‌شناسم. در یکی از شکارهایم تفنگ به دستم آسیب زد و دیگر متأسفانه نتوانستم موسیقی و نوازندگی را ادامه دهم. به ادبیات فارسی و نثر فارسی علاقه‌ مندم و بسیار مطالعه می‌ کنم.

Paraedu.ir-Dr Abolhassan Nadim-دکتر ابوالحسن ندیم
دکتر ابوالحسن ندیم

خاطره ‌ای از کلاس‌ های درس و اساتید خود نقل کنید.

زمانی که دانشگاه قبول شدم، متوجه شدم دانشگاه مسابقه ‌ی هوش برگزار می ‌کند و به کسی که هوش بالایی داشته باشد، ماهانه سی تومان می ‌دهد. آن زمان این مقدار زیادی بود و موفق به دریافت آن شدم. روزی با دوچرخه و لباس شکار به دانشگاه آمدم. دوچرخه را در حیاط دانشگاه گذاشتم و سر کلاس رفتم. آن روز با دکتر شمسا درس داشتیم. تا وارد کلاس شدم با تعجب مرا نگاه کرد و گفت: آخر این چه تیپی است؟ یکی از اساتیدم که او نیز متوجه علاقه ‌ام به شکار شد، گفت: هر پرنده ‌ای را که شکار کردی، سریعا لام خونی تهیه کن تا مالاریای پرندگان ایران را بررسی کنیم. در طی دوران کاریم، زمانی که به فیلد می‌ رفتم، تفنگ همراهم بود و رمبومیس‌ ها را می ‌زدم. همانجا نمونه ‌برداری می ‌کردم و لاشه‌ی آن ‌ها را برای جمع‌ آوری کک می ‌بردم. در یکی از جلسات درس انگل ‌شناسی، دکتر انصاری در مورد آمیب اسهال خونی صحبت می ‌کرد و می‌ گفت اندازه آمیب اسهال خونی ۴۰ تا ۴۵ میکرون است و در داخل آن ممکن است گاهی اوقات حدود ۲۰۰ گلبول قرمز جای بگیرد.

یکی از شاگردان سوال کرد: وقتی اندازه گلبول قرمز هفت میکرون است، چطور ۲۰۰ عدد از آن در آمیب جای می ‌گیرد؟ دکتر انصاری به خاطر این سوال، آن دانشجو را از کلاس بیرون کرد و بعد از اتمام درس در را باز کرد و به آن دانشجو اجازه داد داخل کلاس بیاید. سپس به او پاسخ داد: وقتی می‌ گویم اندازه آمیب ۴۵ میکرون است، باید ببینی حجم گلبول قرمز چقدر می ‌شود. درست است که اندازه یک گلبول قرمز هفت میکرون است ولی قطر آن یک میکرون بیشتر نیست و وقتی توسط آمیب خورده شد، له می ‌شود. بنابراین آن حجم از آمیب به ‌راحتی ۲۰۰ گلبول قرمز را در خود جای می‌ دهد. بنابراین دکتر انصاری به دانشجویی که از کلاس بیرونش کرده بود، حالی کرد که وقتی حرفی می ‌زند، بی ‌خود نمی‌ گوید.

 

پس از تمام شدن خدمت وظیفه چه کردید؟

در شهریور ۳۴ خدمت تمام شد و به دنبال کار رفتم. برای کار به چند جا مراجعه کردم. به دانشگاه آمدم و یکی از دوستانم گفت: گروه انگل ‌شناسی دانشکده پزشکی با همکاری سازمان بهداشت جهانی، گروهی به نام گروه اپیدمیولوژی راه انداخته است. به نزد دکتر فقیه رفتم که از معاونین اصلی مالاریولوژی بود. ایشان به من گفت: دوره ‌ای را با همکاری سازمان بهداشت جهانی به نام اپیدمیولوژی و کنترل بیماری ‌های منتقله به ‌وسیله بند پایان راه انداخته ‌ایم. دوره‌ ی کلاس یک ‌ساله است و اول آبان شروع می‌ شود. ماهی ۳۰۰ تومان حقوق می ‌دهیم و شش ماه اول حقوقی پرداخت نمی‌ کنیم. شش ماه دوم که مربوط به کار فیلد است، ماهی ۶۰۰ تومان حقوق می‌ دهیم. با خانمم مشورت کردم و او گفت: ما که الآن به اندازه آن ‌که یک سال بتوانیم زندگی کنیم پول داریم.

آن موقع بچه هم داشتیم. فرزند اولم به دنیا آمده بود. دوره ‌ی اپیدمیولوژی از اول آبان شروع شد. مدرسان دوره نیز روسای بخش انگل ‌شناسی گروه انگل ‌شناسی بودند. ضمناً همان موقع در گروه انگل ‌شناسی، انستیتو مالاریولوژی هم تأسیس شده بود. اساتیدی که آنجا بودند شامل دکتر انصاری استاد کرسی که در آن زمان به سازمان جهانی بهداشت رفته بود و دکتر مفیدی به‌ عنوان کفیل کار را ادامه می ‌داد. دکتر فقیه مسئول اپیدمیولوژی، دکتر حاجیان مسئول تکیاخته ‌شناسی بودند. همچنین دکتر بیژن مسئول کرم ‌شناسی، دکتر غفاری مسئول حشره‌ شناسی و دکتر مثقالی نیز تدریس می‌کردند.

 

چطور شد که تخصص انگل ‌شناسی را انتخاب کردید؟ آیا از ابتدا به این رشته علاقه داشتید؟

دکتر انصاری تاثیر بسیاری بر روی من داشت و بسیار به ایشان علاقه ‌مند بودم. زمانی که دوره اپیدمیولوژی را شروع کردم و چند ماه بعد اعلام کردند بخش انگل ‌شناسی دستیار می ‌خواهد، نزد دکتر مفیدی که در غیاب دکتر انصاری کفیل وی بود رفتم و ثبت ‌نام کردم. فردای آن روز مرحوم دکتر بیژن مرا صدا کرد و گفت که این پست برای دکتر دولتشاهی است که رئیس ایستگاه دزفول است، چرا ثبت نام کرده ‌ای؟ به او گفتم که اگر شما به من می‌ گفتید، ثبت ‌نام نمی‌ کردم. بعد از تعطیلات عید نوروز به دانشکده برگشتم و متوجه شدم در دانشکده جو ناراحت‌ کننده ‌ای وجود دارد.

متوجه شدم که دکتر دولتشاهی به همراه راننده ‌اش و همسر راننده و پرستاری به نام خانم لامعی از دزفول به اهواز می ‌رفته‌اند که در راه تصادف کرده ‌اند. در این حادثه، دکتر دولتشاهی و راننده و خانم راننده فوت کرده ‌اند و خانم لامعی هم شدیداً مجروح شده بود. چند روز بعد از داوطلبان آزمون دستیاری دعوت کردند و من قبول شدم. این در حالی بود که برای این آزمون هیچ مطالعه ‌ای نکرده بودم به دلیل اینکه در شش ماه اول دوره اپیدمیولوژی، همه درس‌ هایی را که امتحان می‌ گرفتند، به بهترین شکل ممکن خوانده بودم.

از پنجم اردیبهشت ۱۳۳۵ همزمان با این ‌که هنوز دانشجوی اپیدمیولوژی بودم، دستیار انگل ‌شناسی نیز شدم و چهار سال بعد متخصص انگل ‌شناسی و رئیس درمانگاه شدم. شاید ورودم به این رشته تصادفی بود چرا که این پست را برای فرد دیگری در نظر گرفته بودند که فوت کرد. در سال ۱۳۳۵ من به ‌عنوان رئیس ایستگاه تحقیقاتی سبزوار منصوب شدم و تا سال ۱۳۳۹ آنجا بودم. از سال ۱۳۴۲ هم به مدت چهار تا پنج سال رئیس ایستگاه اصفهان بودم.

Paraedu.ir-Dr Abolhassan Nadim-دکتر ابوالحسن ندیم
اولین سمینار ملی بیماری های انگلی ایران با حضور دکتر ابوالحسن ندیم و سایر محققین و اساتید

در دوران فعالیتتان مدتی معاون و رئیس دانشکده بهداشت بودید. از اقدامات و فعالیت‌ های خود در این دوران بگویید.

زمانی که برای تحصیل به آمریکا سفر کرده بودم، رئیس دانشکده بهداشت تغییر کرده بود و دکتر فقیه رئیس دانشکده بهداشت شده بود. ایشان نامه ‌ای برایم فرستاد که در آن نوشته بود رئیس دانشکده بهداشت شده ولی به جز من، کسی را به ‌عنوان معاون قبول ندارد و تا زمانی که بازنگشته ‌ام، کسی را به ‌عنوان معاون تعیین نمی‌کند. بعد از آن مسئولیت معاونت دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی به عهده ‌ام بود. افتخارم این بود که شاگرد دکتر فقیه بودم.

بعد از بازنشستگی دکتر فقیه، دکتر نهاوندی از من خواست تا به عنوان سرپرست دانشکده فعالیت کنم ولی من قبول نکردم. من نمی ‌توانستم قبول کنم چون دکتر فقیه را مانند پدرم می ‌دانستم و درنهایت نزد دکتر نهاوندی رفتم تا خودم با او صحبت کنم. دکتر نهاوندی گفت: اگر قبول نکنی، مجبورم فرد دیگری را به این سمت منصوب کنم که این ‌کاره نباشد و باعث شود شیرازه دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی از هم بپاشد. شما به اینجا علاقه داری؟ گفتم: شما چیزی گفتید و من به یک شرط می ‌پذیرم و آن ‌هم این است که کلیه اختیارات دانشکده بهداشت به من تفویض شود، یعنی دیگر معاونین دانشگاه، حق دخالت در امور دانشکده بهداشت را نداشته باشند. او هم قبول کرد و با صدور حکمی مرا به ‌عنوان رئیس دانشکده بهداشت و رئیس انستیتو تحقیقات بهداشتی منصوب کرد.

Paraedu.ir-Dr Abolhassan Nadim-دکتر ابوالحسن ندیم

آقای دکتر، شما علاوه بر انگل‌ شناسی و اپیدمیولوژی، دوره ‌ی تخصصی علوم آزمایشگاهی را نیز سپری کرده ‌اید؟

بله، سال ۶۱ بود. دو سال به بیمارستان دکتر شریعتی رفتم و با مرحوم دکتر نفیسی کار می ‌کردم. در همین دو سال که به‌ عنوان استاد انگل ‌شناسی به آنجا رفته بودم، برای دوره تخصصی علوم آزمایشگاهی، سایر دروس را با دانشجویان خواندم. با توجه به سابقه گذراندن دروس علوم آزمایشگاهی در شش ماه اول رشته اپیدمیولوژی، وزارت بهداشت اجازه داد که من هم با دانشجویان امتحان دهم و در نتیجه متخصص علوم آزمایشگاهی هم شدم.

Paraedu.ir-Dr Abolhassan Nadim-دکتر ابوالحسن ندیم
از راست: دکتر ارفع، دکتر صهبا، دکتر ابوالحسن ندیم، دکتر ظریفی

مسئولیت‌های بین‌المللی هم داشته‌اید؟

در سال ۶۴ به سازمان بهداشت جهانی رفتم و تا سال ۱۳۶۸ آنجا بودم. هم به اسکندریه و هم به ژنو می‌ رفتم به دلیل آن ‌که دو سمت داشتم. هم Regional adviser research بودم و هم Regional adviser بیماری‌ های گرمسیری که مرکزش در ژنو قرار داشت. چهار سال و اندی برای این سازمان کار کردم. پس از آن برای پنج ماه به تگزاس رفتم و در مرکز بهداشت بین ‌الملل دانشگاه تگزاس در جزیره گلوستون کار کردم.

Paraedu ir Dr Abolhassan Nadim %D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1 %D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%D9%86 %D9%86%D8%AF%DB%8C%D9%85 7

در حال حاضر به چه فعالیت ‌هایی اشتغال دارید؟

در حال حاضر مقیم نروژ هستم. پیش از اقامت در نروژ در آمریکا بودم. پس از فوت خانمم، بیشتر وقتم را در آمریکا زندگی می‌ کردم. دو پسرم در آمریکا بودند و یکی در نروژ. یکی از پسرانم در آمریکا آپارتمانی در خانه خود برایم ساخته بود و هنوز هم آن آپارتمان هست. ولی متأسفانه پسرم دچار سکته قلبی شد و فوت کرد. از آن ‌پس دیگر به آنجا نرفتم. پسرم که فوت شد، از پسر بزرگم خواستم ترتیبی بدهد تا به اسلو بروم. پیش از این، سالی شش ماه تهران و سالی شش ماه آمریکا یا نروژ بودم. الان چند ماهی در سال در تهران هستم. در آنجا کار خاصی نمی‌ کنم. کتاب می ‌خوانم، به کتب کلاسیک علاقه زیادی دارم و همیشه مشغول خواندن کتاب هستم.

Paraedu.ir-Dr Abolhassan Nadim-دکتر ابوالحسن ندیم

چند فرزند و نوه دارید و رابطه ‌تان با آنها چگونه است؟

رابطه ‌ام با فرزندان، عروس و نوه ‌ام خوب است. یکی از نوه ‌های من هر مشکلی داشته باشد فقط با من تماس می ‌گیرد. ۴ نوه دارم، سه تای آن‌ ها دختر هستند و یکی از آن ‌ها پسر است. سه فرزند داشتم که یکی از آن ‌ها را از دست دادم. یکی از آن‌ ها در نروژ مهندس ارشد(Engineer Senior) و استاد دانشگاه اسلو است. ۳۰ سال است که در نروژ کار می‌ کند و از لحاظ بین ‌المللی یکی از چهره‌ های بسیار شناخته ‌شده در زمینه زلزله است. پسر دیگرم استاد تمام ریاضیات (Full Professor) در دانشگاه Rutgers University آمریکا است. همچنین استاد نروپاتولوژی در New Jersey Institute of Technology (NJIT) است که همراه با چهار تا پنج دانشجوی Phd بر روی نورون کار تحقیقاتی می‌ کنند. آن پسرم که فوت کرد، در ایران معماری خوانده بود ولی پس از مهاجرت به آمریکا در رشته مهندسی محیط Environmental Engineering فوق ‌لیسانس گرفت و پس از آن موفق به اخذ مدرک Phd شد. تمام بچه ‌های من به بالاترین درجات رسیدند و همه‌ ی این‌ ها به خاطر مادرشان بود.

Dr Abolhassan Nadim-دکتر ابوالحسن ندیم
دکتر ابوالحسن ندیم

آقای دکتر، چرا خارج از ایران نماندید و به کشور باز گشتید؟

زمانی که جنگ شروع شد، من در ژنو بودم. با خانمم سفری به اسپانیا رفتیم و آنجا متوجه شدیم در ایران جنگ شده است. در آنجا آقای لوکاس رئیس TDR از من خواستند بمانم تا در بخش لیشمانیوز استخدامم کنند. ولی من گفتم در اولین فرصت باید به ایران برگردم. برای اینکه کشورمان مورد حمله یک کشور خارجی قرار گرفته و برای پیشگیری از بیماری ‌های واگیر در کسانی که به جبهه ‌ها می‌ روند، باید برگردم. من با خرج این ملت درس خوانده ‌ام. به عنوان یک پزشک متخصص بهداشت باید در مملکتم باشم. به این ملت مدیونم و باید دینم را ادا کنم.

به همین دلیل با وجود آن‌که آنجا تمام امکانات برایم فراهم بود و شغل ثابت هم می ‌خواستند به من بدهند، در اولین فرصتی که دولت فراهم کرد، به استانبول آمدم و با هواپیمای ترکیه به مرز ایران رسیدم. ۵ مهر و شب‌ هنگام بود که در مرز ایران با اتوبوس چراغ خاموش حرکت کردیم و ساعت ۷ صبح در تاریکی به تهران رسیدیم. اولین باری که به جبهه رفتم، هشتم آبان بود که با تیم جهاد دانشگاهی به اهواز رفتم تا وضع بهداشتی سربازان را در خط مقدم جبهه بررسی کنم. سه سال تمام با تیم بهداشتی نیروی زمینی همکاری کامل داشتم و آن ‌ها را با ماشین و راننده دانشکده بهداشت به همراه خود می ‌بردم. در طول این مدت، سالی دو مرتبه تمام سنگرها را از بندر ماهشهر تا پیرانشهر بازدید کردیم و تا وقتی‌ که خرمشهر آزاد شد، این برنامه برقرار بود.

Paraedu.ir-Dr Abolhassan Nadim-دکتر ابوالحسن ندیم
تجلیل از دکتر ابوالحسن ندیم در مراسم چهل و پنجمین سال تاسیس دانشکده بهداشت دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۹

وضعیت بیماری ‌های انگلی در زمان جنگ چگونه بود؟

در بین رزمندگان بیماری سالک رو به افزایش بود. در اصفهان تحقیقی در ارتباط با لیشمانیزاسیون انجام داده بودیم که نتیجه ‌ی آن تقلیل بیماری به میزان یک هفتم بود و چون مقاله ‌ی ما در یک ژورنال فرانسوی چاپ شده بود، سازمان بهداشت جهانی را مجاب کردم که با این روش سربازان را واکسینه کنیم زیرا شرایط بسیار وخیم بود و امکان همه‌ گیری وجود داشت. علی ‌رغم سخت ‌گیری‌ های سازمان بهداشت جهانی به شرط اینکه فقط تا اتمام جنگ این کار را ادامه دهیم، شروع به کار کردیم. زمانی که جنگ تمام شد، من تگزاس بودم و سریعاً با دکتر جوادیان تماس گرفتم که برنامه لیشمانیزاسیون را لغو کنند.

Paraedu.ir-Dr Abolhassan Nadim-دکتر ابوالحسن ندیم

توصیه شما برای انگل‌ شناسان جدید چیست؟

علاقمندی بسیار مهم است. افرادی که وارد این رشته می ‌شوند اگر علاقه‌ ی واقعی نداشته باشند، نمی ‌توانند موفق بشوند. در حال حاضر بیشتر از اینکه بیماری انگلی داشته باشیم، انگل ‌شناس داریم! امیدوارم افرادی به این رشته وارد شوند که با علاقه قلبی خواهان تحقیق در این رشته باشند و بخواهند به مردم کمک کنند.

Paraedu ir Dr Abolhassan Nadim %D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1 %D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AD%D8%B3%D9%86 %D9%86%D8%AF%DB%8C%D9%85 6
دکتر ابوالحسن ندیم

درباره دکتر ابوالحسن ندیم

دوستان عزیزم جهت حمایت مالی از سایت
بر روی تبلیغات زیر کلیک کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

16 − نه =